۱. کبوتر جلد بالکن فتح خدا و بانو امروز رسما مادر شد؛ جوجه هاش خیلی زشتن
۲.امروز اولین روز کاریم بود.بعد از یک هفته بدو بدو و استرس و ناامید شدن های فرواوان فقط یه صبح خنک بارون زده با عطر نرگس های تازه و دعای مادری وقتی از زیر قرآن رد می شدم، می تونست حالمو جا بیاره.
۳.مشخصه روزی که با عطر نرگس شروع بشه حتما پر از معجزه ست.
۴.واقعا حکمت اینو نمیفهمم که چرا درست وقتی با یه دردی انس می گیری و قبولش می کنی خدا تازه دلش میخواد با اصرار روش نمک بپاشه.خب بابا جان من که دستامو بالا گرفتم، من که گفتم تسلیم؛ من که دنیامو با همون درد ساختم و عوض کردم؛ من که حتی به خاطر تو چمدون چمدون رویا دفن کردم. خب دیگه جریان چیه؟
۵.امروز برای اولین بار اون مانتو شلوار اداری نکبت بی ریخت رو هم پوشیدم. فقط به من بگید کی اولین بار اپل رو اختراع کرد؟ دو تا ابر ناقابله اما قابلیت تبدیل چوب خشک به چهارچوب در رو داره لعنتیه بی ریخت.
۶. نمی فهمم مشکل قیافه ی من چیه که با بزرگ شدن مشکل داره شاید مشکل از کودک درونمه که بزرگ نمیشه امروز با اون لباس فرم و مقنعه ی سورمه ای هر جا از جلوی دبیرستان دخترونه رد میشدم با جمعیت شون قاطی می شدم طوری که قابل تفکیک نبودم یه جا که خیلی لباسم شبیه لباسشون بود نزدیک بود فراش مدرسه به زور منو ببره داخل مدرسه اومدم این طرف تر دو تا پسر دبیرستانی که پشت لب شون چهار تا شوید داشتن بهم تیکه انداختن گفتن مامانت زیاد کود ریخته پات غیر استاندارد قد کشیدی
۷. دوتا مدرسه ی پسرانه ی ابتدایی و دبیرستان چسبیده به دادسرامون ، تمام عشقم اینه که وسط خستگی کار با صدای زنگ تفریح شون بلند شم و یه دوری بزنم و محو شیطنتاشون بشم
۸.عیدتون مبارک ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فکر کنم جشنواره فجر با همین فرمون جلو بره تا یکی دو سال آینده جز اسمش هیچ ربطی به جمهوری اسلامی نداشته باشه، که اونم به نظرم اگر عوض کنیم سنگینتریم.
مثلا میتونیم اسمشم بذاریم جشنوارهی گردهمآیی سلبریتیهای مخالف جمهوری اسلامی(با تاکید بر قید اسلامی) مقیم ایران با هدف براندازی هنر ایران.
البته همین الانم نمیتونیم ادعا کنیم چیزی باقی مونده از هنر ایران زمین.چند روز پیش یه مستند دیدم دربارهی انهدام فرهنگی که اوایل دهه پنجاه فرح دیبا داشت توی سینما و تئاتر و ادبیات ایران ایجاد میکرد. خوب که دقت کردم دیدم یه عده خیلی ریییییز و زیر پوستی به صورت خیلی شیک و مجلسی همون اقدامات رو الان دارن توی فرهنگ و هنر مملکت پیاده میکنن! هیچکسی هم صداش در نمیاد که هیچ، واسه خودشون به به و چه چه هم میکنن؛ بعد در بین بادگلوی های روشنفکری که میزنن ادعای عدم وجود آزادی بیان و خفقان هم دارن و تریبونشون هم نهادهای هنری همین مملکت دچار خفقان و دیکتاتوریه!
فقط نقطهی اوجش اینه که حتی وقتی تعداد تندیسها و سیمرغهایی که از صدقه سر همین سینمای جمهوری اسلامی گرفتن دو رقمی شده و طاقچههای خونهشون دیگه جا نداره که جوایزشونو بچینن، ادعا دارن که متوقف شدن و به خاطر اینکه نتونستن بشن و از ابزار جنسی برای دیده شدن استفاده کنن و به خاطر هنرمند شدن دست به دست نشدن بغض میکنن و اعتراض دارن جواب این همه ظلم و ستم رو کی میده واقعا؟
گاهی حس میکنم در حق جناب سنگ پای قزوین اجحاف شده که صفت یه سری از آدمها رو با بی عدالتی بهش میچسبونن.
درباره این سایت